جدول جو
جدول جو

معنی سال شماری - جستجوی لغت در جدول جو

سال شماری
(شُ / شَ)
شمردن سالها برای تعیین تاریخ. تقویم نویسی.
در مشرق قدیم سال شماری علمی، چنانکه اکنون معمول است نبود و مبداء ثابتی هم برای تاریخ نداشتند. برای احتیاجات معیشتی در مصر، بابل و فلسطین در ابتداء، سنین را از واقعۀ مهمی حساب میکردند مثلاً در بابل میگفتند: ’سالی که دونگی بتخت نشست’و چون عده این نوع سنوات زیاد بود دولت بابل صورتی ترتیب داده بطور متحد المآل بولایات میفرستاد، تا بدان عمل کنند. وقتی که میخواستند سالی را معین کنند، که واقعۀ مهمی در آن روی نداده بود، مینوشتند: ’فلان قدر سال بعد از سالی که فلان واقعۀ مهم روی داد’ درفلسطین و مصر هم بدین منوال سالشماری میکردند. بعد در زمان سلسلۀ دوم فراعنه، مقرر شد، که سالها را ازابتداء سلطنت هر فرعون حساب کنند بعدها این اصول راهم ترک کرده مبداء را اول سال نو قرار دادند، در بابل هم این ترتیب در زمان سلسله کاسّی ها شروع شد و بعد به آسور سرایت کرد. راجع بدورۀ مادی مدارکی بدست نیامده و در دورۀ هخامنشی به ذکر ماه و روز اکتفا میکردند و کلیۀ هرج و مرجهای زیاد در این قسمت از تاریخ دیده میشود و علمای آثار قدیمه زحمات زیاد در تحقیق و تدقیق مسائل مربوط کرده و میکنند. (از ایران باستان ص 108)
لغت نامه دهخدا
سال شماری
محاسبه سالها برای تقویم یا تاریخ
تصویری از سال شماری
تصویر سال شماری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سال شمسی
تصویر سال شمسی
در علم نجوم مدت یک دور حرکت زمین به دور خورشید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال قمری
تصویر سال قمری
در علم نجوم دوازده دور ماه در بیست و هشت منزل واقع در منطقه البروج و یا نقاط نزدیک آن
فرهنگ فارسی عمید
(لِ شَ)
مدت زمانی که زمین بدور خورشید میگردد یکسال را تشکیل میدهد که آن را سال شمسی گویند و این مدت دوازده ماه است و دوازده ماه آن عبارت از فروردین و اردیبهشت.... تا اسفند ماه است
لغت نامه دهخدا
(لِ قَ مَ)
اما سال اصطلاحی آن است که بنهادن مردمان که دوازده بار چند ماه طبیعی است و اندازۀ وی سیصد و پنجاه و چهار روز است و پنجیک روز شش یک او جمله کرده و این یازده تیربود اگر شباروزی سی تیر بود و این سال قمری خوانند. (التفهیم ص 221). رجوع به سال طبیعی و سال شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
در اصطلاح وزارت دارایی حساب سالیانه که تا آخر خرداد ماه رسیدگی و تمام میشود
لغت نامه دهخدا
(شُ / شَ)
نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود
لغت نامه دهخدا
(شُ / شِ)
تقی زاده نوشته اند: اصطلاح ’گاه شماری’ را که با اصطلاح آلمانی تزایت رشنونگ و اصطلاح قدیم عربی معرفهالمواقیت وفق میدهد وضع و مطرداً آن را استعمال کرده ایم چه برای حساب زمان بدبختانه ما در فارسی اسم مأنوسی نداریم. در کتب قدیمه لفظ ’تاریخ’ را برای این معنی نیز استعمال میکردند ولی چون این لفظ در کتب فارسی برای پنج معنی مختلف که به فرانسوی امروز بکلمات: دات، هیستوار، ار، کرنولژی، کالاندریه تعبیر می کنند استعمال میشد محض احتراز از التباس باید لفظ دیگری برای این معنی اخیر (یعنی بمعنی علمی کالاندریه فرانسوی) که منظور ما در این مقاله است اختیار کرد. لفظ تقویم در فارسی برای معنی معروف آن که در زمان قدیم آن را ’دفتر سنه’ میگفتند استعمال شده نه برای طریقۀ حساب زمان و لهذا نمیتوان آن را بمعنی حساب زمان هم استعمال کرد ولو آنکه در زبان فرانسه مثلاً برای هر دو معنی یک کلمه استعمال میشود. (گاه شماری تقی زاده. حاشیۀ ص 1). و هم در ذیل همین کتاب درباره ’دفتر سنه’ نوشته اند: اصطلاح ’دفتر سنه’ برای تقویم علاوه بر کتب بیرونی در زیج ابن یونس مسمی به الزیج الکبیر الحاکمی که در اواخر قرن چهارم تألیف شده نیز در ضمن عبارت ’تقویم الکواکب فی دفتر السنه’ استعمال شده است ولی لفظ تقویم هم برای این معنی خود بسیار مستحدث نیست چه در مجمل الاصول کوشیار نیز همین کلمه بهمین معنی مصطلح امروزه استعمال شده. (مجمل فی احکام النجوم) نسخۀ کتاب خانه دیوان هند درلندن بعلامت 1919 ورق 13 و هم چنین در ثمارالقلوب ثعالبی. (گاه شماری ص 210)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سال شمسی
تصویر سال شمسی
سال خورشیدی اشمورتیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال قمری
تصویر سال قمری
سال ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شماری
تصویر گاه شماری
نگاهداشتن و معرفت حساب زمان معرفه المواقیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گام شماری
تصویر گام شماری
عمل گام شمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال شمار
تصویر سال شمار
نوعی عقربک در بعضی ساعتها که سال را نشان دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شماری
تصویر گاه شماری
((شُ یا ش))
روش اندازه گیری و تقسیم بندی زمان به بخش های مساوی، تقویم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال قمری
تصویر سال قمری
سالی که طبق دوازده ماه قمری (گردش انتقالی ماه) حساب شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال شمار
تصویر سال شمار
((شُ))
تقویم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال جاری
تصویر سال جاری
امسال
فرهنگ واژه فارسی سره